یک قسمت تاکسی شب

ساخت وبلاگ
علی مطابق معمول در شب به بیرون میرود تا مسافر سوار کند . ساعت بین 11 تا 12 شب هست . بعد چها راه دختری ایستاده است، علی بوق میزند و دختر میگوید یه دور ساعتی 100 تومن . علی میگهیک ساعت 100 تومن زیاده ، بیا با 30 تومن بریم . میگه برو نمیخوام . علی میره و کمی فکر میکنه و دوباره بر میگرده ، میگه بشین بریم . دختر میگه 100 تومن قبوله علی میگه تو میگی باشه قبوله . دختر میگه 100 تومن به شرطی که دقیقا یه ساعت دیگه همینجا پیادم کنی بیشتر شد پولم بیشتره.. میگه قبوله.

سوار میشه

علی مپرسه کجا بریم

دختر میگه تو قراره رانندگی کنی هر جا میری برو ، من جایی ندارم . 

_خوب یه جا بگو بریم

-(با تعجب) من بگم کجا بریم؟ - هر جا بیشتر و راحت تر و زودتر حال میکنی برو همونجا فقط خطرناک نباشه...خواستی هم تو همین ماشین باشیم

-(تعجب) باشه مساله ایی نیست ، یه ساعته میریم یه جای خلوت خوش بگذره و بعدشم یه چی میخوریم و بر میگیردیم.

(موسیقی داخل ماشین خیلی مهم هست فعلا فکر نکردم چی بزارم)

دختر که از رفتار علی تعجب میکنه میخواد سکوت رو بشکنه ، 

- از خودت بگو چیکاره ایی اسمت چیه و...

- علی هست راننده ی تاکسی شب خانوم....

- خانوم نیستم ، اسمم ازیتاست

- ازیتا خانوم

- نیس.... فقط ازیتا

- خوب ببین ازیتا نمیدونم چرا باید از خودم برات بگم (داستان زندگی علی تو همین تاکسی و در بین مسافران تیکه تیکه تعریف میشه و اینطور نیست که اول زندگیش به تصویر کشیده بشه و بعد قسمتهای سریال شروع بشه اینجا هم در حین تعریف کردن علی از بخشی از زندگیش تصویر از داخل تاکسی به زندگی گذشته علی میره البته با گفته های خود علی---- فعلا اینجا اون قسمت رو نمیارم چون باید تو طول قسمتهای سریال این قصه تقسیم بشه و پخش بشه ولی حدودا ده تا یه ربع همین با کمی دیالوگ توش زمان میبره)

بعدش میگه خوب تو هم کمی ازت بگو

- دیگه کاری که نمیکنی حداقل فضولی نکن، بهت بگنم از یه ساعت بگذره از 100 تومن بیشتر میشه ها

- باشه فضولی نمیکنم.

(علی میره سمت یه جاده ایی که تو جنگله و شاید هر ده دقیقه یه ماشین از کنارش رد بشه... این همون جاده فیلم عیار باند هم هست)

چند دقیقه سکوت با یه موسیقی میگذره ( و تو این موسیقی وسط فیلم تیتراژ فیلم پخش میشه ... اگه قرار باشه دو تیتراژ ابتدایی و پایانی داشته باشه هر دو در میان فیلم و حین رانندگی پخش میشه ولی سعی میکنیم فقط یه تیتراژ پخش بشه تو اواسط فیلم)

بعدش بر میگردند شهر و کنار یه ابمیوه فروشی یگه چی میخوری

_ قراره بلاخره کاری بکنی یا یه ساعته تمومه

-چی کاری؟ قراری نیست تازه چی فرق میکنه که چی میخوری

- بلاخره فرق میکنه دیگه، من یه (مثلا) شیر موز توت میخورم

علی پیاده میشه بره بخره

ازیتا: گیر چه خنگولی افتادم، ولی خوب اینجوری خیلی بهترم هست.

علی کنار ابمیوه فروشی: حالا از 100 تومن 20 تومنم بخوریم چیزی نمیشه که، دو تا ابمیوه میگیره و با هم میشینند میخورند و کمی دیالوگ

و علی میگه: خوب سوار شو بریم دیر میشه

سوار میشند و میرند همون چهار راه

همزمان هر دو میگند خوب قابلی نداره

آزیتا: درسته کاری نکردی خوشم اومده ولی خوب 100 تومن رو بده

علی: تو سوار ماشیین شدی ، این همه هم دور زدی باید پول من رو بدی

هر دو با تعجب و کمی عصبانیت

آزیتا: با داد میگه چی فکر کردی ، من یه روسپی هستم، تو واقعا فکر کردی من مسافرم ، کدوم مسافری 100 تومن میده یه دور بزنه احمق یا نه فکر کردی من احمقم میخوای منو دور بزنی ، من تو این یه ساعت میتونستم صد تومن در بیارم و تو نذاشتی ، یالا بدو 100 تومن رو بده تا اینجا رو رو سرت خراب نکردم (سریع یه چاقو از کیفش بیرون میاره و میزاره گردن علی

_منو از چاقو نترسون ، باشه پولت رو میدم ولی الان صد تومن ندارم 50 تومن بهت میدم، اینم نه بخاطر این که از تو چاقوت ترسیده باشم چون بقول تو کار وکاسبیت رو بهم زدم بخاطر اشتباه خودم.

50 تومن بهش میده و ازیتا پیاده میشه و محکم در رو میبنده.

 یهو دختر داد میزنه

ازیتا فرار کن مامورا اومدن

و ماموری دوان دوان سمتش میاد

ازیتا سوار ماشین میشه و میگه بریم، جون مادرت بریم

- کجا بریم من دیگه پولی ندارم ، لطفا پیاده شو

- بریم من ساعتی 200 میدم فقط برو و گریه میاد

-یهو علی با سرعت حرکت میکنه و میره و ماموره میگه ایست ایست و سعی میکنه پلاکش رو برداره

-ازیتا در حال گریه کردنه : لعنت به این زندگی سگی...

- زندگی سگی بد هم نیست، اگه واقعا بتونیم مثل اونا زندگی کنیم.

-تو چرا قبول کردی و حرکت کردی؟ نترسیدی مامور بگیردت و فک کنه همکار مایی؟

- من نه از چاقوی تو میترسم و نه از اون مامور

-ببخشید

-پنجاه تومن داشتم دادم بهت، دیگه فعلا چیزی ندارم ببخشم

- ببخشید دیگه، تو که وضع من رو نمیدونی چه جوری زندگی میکنیم

-ازت ناراحت نیستم، نه که ناراحت نباشم، ولی کلا چیزی به دل نمیگیرم

-من اگه ماهی 3 تومن در نیارم ، هم خودم زندونم و خونوادم در به در میشند

-خوب برو بیرون کار کن ، میدونم کار خوب با درامد خوب کمه ولی بهتر از این کاره که ، تو روزنامه ها بگرد

-روزنامه؟ بیشتر اگهیاشون مربوطه به خانوم مجرد خوش تیپ و.. 

-اره میدونم خیلی توش گشتم چیزی برای خودم پیدا نکردم

-فکر میکنی اون کارا بهتر از کار منه؟

- بهتر نیست؟

- همش رو نمیگم ولی بیشترشون همین کار منه با مزد کمتر و اونم اختصاصی برای یه نفر... طرف منشی مجرد خانوم میخواد واسه چی؟

-شاید بخاطر توقع پاینتر باشه

-نچ ، زن نبودی نرفتی نمیدونی ، بیشترشون اینی که میگی نیست، اونا روسپی ارزون دوکاره اختصاصی میخواند.

- خوب الان کجا بریم

- اگه میشه یه دو ساعتی منو ببر جایی یا دور بزنیم تا خلوت بشه، احتمالا دور بر خونمون هم هستند، بچه ها احتمال فروختن. پولی زیادی ندارم بهت بدم ولی خودم رو با اختیار در اختیارت میزارم تا محبتت رو جبران کن

- مرسی نمیخوام، محبتی نیست

-نه این با کارم فرق میکنه ، دوست دارم...

- تو دوست داری، من دوست ندارم، اگه فک میکنی محبتی بهت کردم که نکردم برای جبرانش سعی کن اینجوری جبران نکنی همین کافیه

-فکر میکنی گناه میکینیم

-برای تو شاید گناه باشه یا نباشه ، ولی برای من گناهه، ولی بخاطر گناه بودنش نمیگم...دوست ندارم

-مگه میشه

-ببین اگه قرار بر جبران محبته لطفا بس کن

- باشه و دوباره میزنه زیر گریه

-گریه نکن

- تو فکر میکنه با یه گناهکار طرفی ولی جای من بود شاید بدتر از من میکردی

-من جای و نیستم که میگم برای تو نمیدونم گناه هست یا نه ... و این میدونم اگه گناه هم باشه فقط مال تو نیست مال همه مردم این شهره مال همه ما مردها هست..همه

-میشه منو برسونی به ادرس-----

-باشه، میشه شمارت رو بدی داشته باشم شاید لازم شد

-باشه ، هر وقت خواستی مجانی در خدمتم

-قرار نبود

- (با حالت گیجی) باشه (کمی مکث و با خنده )ولی نگفتم که چه خدمتی چرا بد فکر کردی

این شماره منه ولی خوب بخاطر کارم به هر کسی جواب نمیدم، باید شمار تو رو هم سیو کنم پس یه زنگ بزن

- باشه.....

-چه کار ها بلدی

-هیچی از ابتدایی درسم رو ول کردم، یعنی مجبور شدم ول کنم، بعدشم کمی که بزرگتر شدم مجبور شدم این کارها رو... کاری برام سراغ داری؟ بیخیال شو کاری نیست جز بردگی

- نه که من کاری سراغ داشته باشم که اگه داشتم کار من این نبود

-رسیدیم... امشب تو تموم عمرم یادم میمونه، خیلی ازت ممنونم ، بیا این 50 تومنت ، شماره کارتت رو هم مسیج کن تا بقیه رو برات بریزم 

-ممنون همین 50 تومن کافیه

- خوب تو هم از کارت افتادی جدی میگم

- من کارم همینه

-چی؟

- هیچی، تو این شب مسافر اونچنانی نیست که من از کارم افتاده باشم یانه...میخوای 50 تومنم پیشت باشه ، 

- خیلی ممنون، میتونم بوست کنم

- نه ، میدونم از روی محبت میگی ولی نه

- بعد دست میده خداحافظی میکنه

تاکسی شب تو تاریکی جاده محو میشه و ازیتا ایستاده تا محو شدنش نگاه میکنه

و پایان-

----------------------

تاکسی شب داستان مردی هست که به دلایلی مجبور میشه شب با تاکسی کار کنه و تو این کار کردنش با زخمهای شهر که در شب باز میشند روبور میشه و هر قسمت با یک درد روبرو هست. این فیلم ذهن نوشت هم در سالهای دور و در نوجوانی بخشهای مهمیش نوشته شده و حداقال ایده اش تو همون زمان جرقه خورده- 

-یه چیزی که تازه ایدش به ذهنم رسید پیوند دادن فیلمهام با هم هست مثلا تو همین تاکسی شب که سریال هست میشه هم عیار باند رو قسمتیش رو با این فیلم درگیر کرد و هم نه و هم بازی رو

-باید نوشتن یاد بگیرم و بعد همشون رو بنویسم و خوب هم بنویسم 

 

 

بهمپس ...
ما را در سایت بهمپس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6behmaps15 بازدید : 161 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 11:02