شکستم

ساخت وبلاگ

تا خودم را نیابم، خودم را نشناسم، خودم را نسازم،

دگر دنبال هیچ کس ، حتی آینه نمیگردم...(نمیدانم تا کِی این دِگر اعتبار دارد)

رسم من آینه شکستن نبود، خود شکستم.

سیل آمد هر تکه را یکجا برد،

آنقدر که دیگر هیچ نمیدانم، نمیدانم این گوینده کدام تیکه ام هست.

جان جانم :من تماما تو بودم، تو هستم، غرق در تو ، مات در تو ، اصلا خود نبودم،

آنچه در تو میدیدم یا میبینم من نبودم، بلکه آنچه در خود میدیدم و میبینم تو بودی...

نَکند من آینه بودم و تحمل نور تو نداشتم و شکستم؟

نکنه تو آینه ایی بودی که نور خدا بر تو تابید و من چو موسی تاب نیاوردم؟ (من که ماندم، مانده ام،)

نمیدانم، نمیدانم، شکستم و گله ایی نیست، خود شکستم.

بهمپس ...
ما را در سایت بهمپس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6behmaps15 بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 14:12