یه کوچولو وصیت ۲

ساخت وبلاگ

یه کوچولو وصیت ۲
الان که جانی برام باقی نمانده، میترسم که کم کم عقلم زائل بشه و دیگه نتونم وصیت کنم.
البته که اصلا دارایی ندارم که نگرانش باشم یا نباشم.
جان جانم اول برای تو مینویسم
این حال امروزم و حال فردایم اصلا تقصیر تو نیست، مگر این که همانطور که گفته بودم تو سر مسائل دیگر نظیر بیماری (مثلا، نمیتونم مثالهای دیگه رو بیارم) خودت رو از من منع کرده باشی، جان جانم امروز و فردایت را هر روز بساز و به این فکر نکن.
از تو معذرت میخوام، که با درخواست نابجا و بروز احساساتم خاطرت را مکدر کردم، باور کن دست خودم نبود و نیست، چونان حلاج ... منو ببخش برای دیروز و شاید فردایی که از روی ناخوشی هذیانی بگویم.
دوم برای خانواده
نباشد که مرگ من شما رو محزون کند، یک روز دو روز چیزی نیست، اما بدانید این یک منظرگاه برای تماشا بود که به پایان رسید و هر آنچه باید میدید، دیدید و کنون به بعد منظرگاه های دیگر را خوب به تماشا بنشینید،
اهل نصیحت نیستم که بگویم با هم مهربان باشید و برای هم خیر بخواهید و... که هر کس خود برای خود بهتر میداند ، فقط میگویم کینه های دیروز رو کنار بزارید، واقعیت رو بپذیرید و رویا هایتان را پرواز دهید.
از همتون طلب بخشش دارم، بسیار کوتاهی کردم و بسیاری کارها و صحبت هایی میتونستم بکنم که نکردم، خیلی بهتون زحمت دادم و اگر دچار بیماری ج شوم بهتون میدم.

برای بچه ها
البته بزرگتر شدین بخونین
دایی و عمو رو به یا داشته باشین،
عشق رو اگر میتونید سرلوحه زندگیتون کنید و برای آزادی در کنارش تلاش کنید، دنیای امروز ما دنیای بردگی بود که عشق توش نتونست شکوفا بشه، دنیای فردا رو ایمان دارم که شما و بچه هاتون بهتر میکنید.

برای سایرین
هر کدومتون وجود ارزشمند هستید، در کنار هر ضعفی، استعداد های فراوان دارید، خواهش میکنم استعدادهاتون رو ببینید و برای همه زندگیتون خودتون تصمیم بگیرید، و نزارید دیگران حتی خیر خواه اختیار شما رو در دست بگیرند، اینجوری استعداد هاتون باطل میشه.
از همتون عذرخواهی میکنم و طلب بخشش دارم. میدونم من هم در این وضع موجود سهیمم، کمکاری زیاد کردم، دروغ زیاد گفتم، سکوت زیاد کردم، حرف اضافه زیاد زدم و احتمالا استعداد های زیادی رو در خودم باطل کردم، منو ببخشید

برای ا ج
از زمانی که گفتین سکوت کن تا امروز هیچ با شما نگفتم، و هنوز اذن نیافتم. عزیزم شما برایم چونان پیری بودید که راه های بسیار به من نشان دادید و این خود بی خود شده من تا حدودی مدیون شماست، و در خیالم در بدترین و سخت تربن حالاتم به شما پناه آورده بودم و اگر این درخواست سکوت شما نبود ، حتما در چنین وضعی که دارم به شما پناه می اوردم. از سما درخواست دارم با توجه به حالی که در شما پدید می آید دیگرانی چون من را قضاوت و خاموش نکنید.
بی اندازه از شما طلب بخشش میکنم که مریدی خوبی نبودم و گوهر ارزشمندی چونان شما را ازش بهرهمند نشدم.

...
از دارایی دنیا چیز خاصی ندارم
۱۰۰ میلیون وام گرفتم که بخشیش دست پدرمه
بقیشم ، اگه بخشی از لوازمم رو بفروشید، حل میشه
اگه چیزی از ابزار باقی مون همینجوری بدید به یکی که میخواد کار شروع کنه و بهش بگید بعدتر خودش به یکی دیگه کمک کنه و یا مثلا برای بعضی تعمیر رایگان انجام بده

طلب خاصی هم از کسی ندارم، هر چه بود مال خودتون
...
احتمالا بعدا ویرایش بشه و تمیزتر بشه


موضوعات مرتبط: دلنامه، يه كوچولو مطلب

بهمپس ...
ما را در سایت بهمپس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6behmaps15 بازدید : 72 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1402 ساعت: 10:54