جان جانمبهار آمد و خواستم به تو تبریک بگویم اما با چه زبانی و چگونه که خود تو بهار من هستی بهار آمد دوباره سبزه و شکوفه که تو سبز و پر شکوفه ایی فدای تو شوم در بهار تو را میخوانم صد نه هزاران بار شاید که خزان من هم بهاری شود .. خیلی دلم گرفت هم از ... و هم از... شاید خیالم را زیاد پرواز داده ام.
[ سه شنبه یکم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 2:11 ] [ mimasam ]
برچسب : نویسنده : 6behmaps15 بازدید : 80