بهمپس

متن مرتبط با «رفتن» در سایت بهمپس نوشته شده است

رفتن

  • این نامه رو مینویسم که برومرفتن سخته برامولی باید برماینجا همه جاش آزار دهنده هستاز تو بگیر که هزار نای و نذر و نیازم رو نشنیدی و فراموشم نمیشیاز تو بگیر که نمیدونم تو چشات چیه ولی میترسم به تو نزدیک بشماز اون طرف یهو پیشنهادی میاد و سخت و سختاز این طرف تو (س) یهو تو بهترین روز هات اسم هر دو رو میاری جلوی چشممو از اون طرف نشانه نیمه کاره و....این خودش برای ویرانی من کافیهاز اون طرف هر جا هستم دعوا و پرخاشهچه اونایی که میشناسم و حتی اونایی که نمیشناسمخوب حتما مشکل از خودمه و این دعوا ها نمایی از خودمهولی نمیفهممکم آوردمکی؟ منآره منهمون منی که میگفتم و میگم تو جهنمم که باشم اونجا رو برام بهشت میکنمبقول فرهاد جعفری عزیز"هیچوقت با قطعیت حرف نزن، یهو خدا میزنه پس کله ات این خودش یه جور شرک خفی هست "امروز خیلی دلم میخواست بزنم به جنگل و گریه کنمو حالا این فرصت پیش اومد و جاده روبرویم برای رفتنبرای رفتن هیچ چیز کم ندارممیرم که یه جایی گمنام یه زندگی درویشانه و آزاد داشته باشم............بازم دلم گیرهبرای مادرم، پدرم، خواهرامدل بریدمولی دلم گیره...خدایا در پیشت روی این خاک سجده میکنم، توبه میکنم....بر میگردم...بچه هاامید فردازندگی که جریان داردولی من غمناکم....غمزده...منتظر راهگشاو از من غمزده ، راحت دل شکستن بر میادامیدوارم این چند روز دلی نشکنمتا وقت سفر و هجرت  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها